سلام
تورم قیمتها در ماههای اخیر بسیار چشمگیر بوده و اکثر اقشار جامعه از گرانی به ستوه آمدهاند. در این نوشتار سعی دارم به برخی از علل اصلی گرانی اشاره نمایم تا به صورت آگاهانه به واکاوی این پدیده بپردازیم و کسی را ظالمانه متهم نکنیم.
1. نرخ کالاها در کشور عزیزمان ایران، از بسیاری کشورهای توسعهیافته و ثروتمند پایینتر است. اصولاً هرچه کشوری عقبماندهتر و فقیرتر باشد، قیمتها در آن کشور ارزانتر از ارزش واقعی کالاهاست. مثلاً اگر کسی که در ایران زندگی متوسطی دارد با همین درآمد به یک کشور عقبتر از ایران (ونزوئلا، افغانستان، و ...) سفر کند، میتواند رفاه بیشتری برای خود فراهم نماید و در آنجا ثروتمند محسوب خواهد شد. هرچه فاصلهی ما با کشورهای توسعهیافته (از نظر رشد اقتصادی و توسعهیافتگی) کمتر شود، قیمتها نیز در کشورمان واقعیتر خواهد شد؛ تا جایی که دو کشوری که از نظر توسعهیافتگی یکسان هستند و قدرت اقتصادیشان برابر است، قیمتهای تقریباً واحدی برای کالاهای خود دارند.
سرعت رشد اقتصادی کشورمان طبق آمارهای بینالمللی در سالهای اخیر زیاد شده و لذا افزایش رشد قیمتها نیز دور از انتظار نیست. آنچه مسلّم است، مسیر رشد اقتصادی مسیری است که توسط کشورهای توسعهیافته تجربه شده است و مادامی که کالایی در کشور ما ارزانتر از آن کشورهاست، این افزایش قیمت همگام با رشد اقتصادی ادامه خواهد داشت.
2. یک پارچ آب میتواند 10 نفر را سیراب کند، ولی اگر دو پارچ آب دیگر به آن اضافه کنیم و 40 نفر نیز به تشنگان اضافه شود، سهم آن 10 نفر کمتر خواهد شد و اگر خودخواه باشند معترض خواهند شد!
سیاست اصلی دولت نهم، عدالتطلبی است. جناب آقای دکتر احمدینژاد از همان ابتدا توجه خود را به نقاطی معطوف کرد که از دید دولتهای قبلی دور مانده بود. شهرستانهای کوچک و اقشار فقیر جامعه که به فرمودهی امام خمینی (ره) صاحبان اصلی انقلاب هستند، کمکم به ورطهی فراموشی سپرده شده بودند. طبیعی است کسانی که سر سفرهی نفت 7 دلاری به شادمانی نشسته بودند، نسبت به سهم خود از نفت 100 دلاری معترض باشند! اعتراض این قشر ساکن در کلانشهرها، در برابر بارقههای امیدی که در جان پابرهنگان روستایی و مرزنشین روئیده است، هیچ محسوب نخواهد شد! بیتالمال مسلمین، تبعیض نمیشناسد و دولت نهم شجاعانه صاحبان بیتالمال را از 20 میلیون نفر به 70 میلیون نفر افزایش داده است. ناشکر نباشیم!
3. یکی دیگر از علل تورم در ایران، تورم جهانی است. در ماههای اخیر، تمام کشورهای جهان دچار تورم شدهاند و مثلاً افزایش چشمگیر قیمت نفت و طلا ربطی به سیاستهای اقتصادی دولت ایران ندارد. قیمت نفت و طلا در کشور، تابع قیمت جهانی آنهاست. به دنبال گرانی این دو کالای اساسی، همهی کالاها در عرصهی بینالملل دچار تورم شدهاند؛ تا جایی که حتی کشورهایی مثل امارات متحدهی عربی که طرفدار اقتصاد باز به صورت مطلق هستند مجبور شدند برای برخی کالاها سقف قیمت تعیین کنند! پس بخشی از تورم ایران ناشی از تورم جهانی است.
4. نفت ایران به دلار فروخته میشود، ولی واردات ایران بر حسب یورو است! از آنجا که واردات ما بیشتر از صادراتمان است، تفاوت قیمت یورو و دلار آسیب جدی به اقتصاد ما وارد میکند. مادامی که اپک مبنای مبادلات خود را از دلار به یورو تغییر ندهد، افزایش قیمت نفت برای ایران مضر خواهد بود! (دقت کنید!). زیرا به دنبال افزایش قیمت نفت، واردکنندگان نفت نیز قیمت کالاهای صادراتی خود را افزایش میدهند. ولی افزایش قیمت آنها بر مبنای یورو است که نسبت به دلار ارزش بیشتری دارد و در نتیجه ما باید هزینهی بیشتری برای واردات خود بپردازیم.
5. اگر نمودار جمعیتشناسی هر کشوری را به ترتیب سن ترسیم نماییم، از آنجا که هر چه سن افراد بالاتر میرود به خاطر مرگ و میر و ... جمعیت آن سن کاهش مییابد، نمودار تقریباً به صورت یک هرم درمیآید. به این هرم، «هرم جمعیتی» گفته میشود که در مطالعات استراتژیک و برنامهریزیهای بلندمدّت بسیار راهگشاست.
هرم جمعیتی ایران به شکل زیر است:
همانطور که ملاحظه میکنید، نظم این هرم در سنین 18 تا 25 سال به هم خورده که ناشی از انفجار جمعیت ایران در سالهای 1361 تا 1367 است که بیم خسارات جانی ناشی از ادامهی جنگ تحمیلی منجر به آن شده است. این موج انفجار جمعیت که در مسائل جامعهشناختی به baby boom شهرت دارد، مانند ملخهایی که به مزارع حمله میکنند به هر برههای از زمان که برسند ایجاد بحران (در اثر تقاضای فزاینده) میکنند. baby boom ایران در همان ابتدا کشور را با بحران شیرخشک مواجه کرد! سپس وقتی به سن مدرسه رسیدند، بحران کمبود فضای آموزشی در کشور به وجود آمد تا جایی که برخی مدارس مجبور شدند دوشیفته (صبح/ بعدازظهر) فعالیت کنند! در سنین کودکی باعث رشد قارچی کارخانههای پفکسازی و ... شدند! در سنین نوجوانی کارخانههای تولید دوچرخه و (کمی بعد) تولید موتورسیکلت چند برابر شدند! چند سال پیش کشور را با بحران کنکور و ورود به دانشگاه روبهرو کردند و در هر محفلی از معضل کنکور سخن رانده میشد و همه از این آب گلآلود در حال ماهیگیری بودند (آموزشگاهها، مدرسین، مؤلفین کتب کمکآموزشی، ...). اکنون این قشر به سنی رسیدهاند که در پی تشکیل زندگی و تهیهی مسکن برآمدهاند. برنامهریزی برای تقاضای این قشر باید سالها قبل توسط سازمان مدیریت و برنامهریزی در دستورکار قرار میگرفت. طبیعی است که بدون برنامهریزی، اکنون با بحران مسکن مواجه خواهیم شد! نمونهای دیگر از اثر baby boom را میتوان در رشد پیشبینی نشدهی (!) سفرهای نوروزی امسال جستجو کرد، زیرا این قشر به سنی رسیدهاند که ماهیت ذاتی آن مسافرت و گردشگری است. جالب آنکه هر کس از هر گوشهای سعی دارد رشد چشمگیر گردشگری نوروزی امسال را به فعالیتها و سیاستهای دقیق خود نسبت دهد!
اگر همچنان دست روی دست بگذاریم، باید برای دست و پنجه نرم کردن با بحرانهای بزرگ دیگر همچون بحران کار، بحران خودرو، بحران ازدواج، ...، بحران بیمارستان و حتی بحران سنگقبر به انتظار بنشینیم! حل چنین بحرانهایی به صورت کوتاهمدت امکانپذیر نخواهد بود.
6. سرمای خشک و بیسابقهی امسال، ضربهی بزرگی به اقتصاد کشور وارد کرده است. نمونهی کوچک آن، از بین رفتن هشتاد درصد باغات انار کاشان است که به گفتهی کارشناسان تا 5 سال دیگر بار نخواهند داد! پس مثلاً اگر قیمت انار در سال جاری بیش از حد انتظار بود، ارتباطی به سیاستهای اقتصادی دولت ندارد.
7. انقلاب اسلامی و پس از آن جنگ تحمیلی باعث شد مسئولین کشور سیاست کوپن و یارانه را دنبال کنند. ولی پس از پایان دورهی بحران، کسی جرأت نکرد این سیاست را ملغی کند! ادامهی اهدای یارانه به مردم ضرر بزرگی به اقتصاد کشور میزند. پرداخت این پولهای بیبهانه باعث شده مردم ایران در کار خود کمفروشی کنند. اکنون که به خاطر حذف پلکانی این یارانهها، مردم مجبورند قدری بیشتر زحمت بکشند تا گلیم خود را از آب بیرون بکشند، صدای اعتراض همه بلند شده؛ در حالی که حتی اکنون نیز کار مفید و مشغلههای شغلی ایرانیان بسیار بسیار کمتر از امثال ژاپنیها و آمریکاییها و ... است!
8. با وجود تمام عللی که برای گرانی و بحران تورم برشمردم، وجود برخی شیطنتهای سیاسی هم بیتأثیر نبوده است. کما اینکه حرکتهای مافیایی و برنامهریزی شدهی رشد انفجاری قیمت برنج برای تخریب وجههی اقتصادی دولت خدمتگزار، به اثبات رسیده است!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: با توجّه به همگرایی علل فوق در این برهه از زمان، باید خداوند را شاکر باشیم که سکّان اجرایی کشور به دست جناب آقای دکتر احمدینژاد افتاده است. همچنان که به لطف ایزد منان، در سالی که بسیاری از خانههای کشور از شدت ریزش برف ویران شد، تهران از وجود شهرداری چون وی به خود میبالید. واقعبین و منصف باشیم و مطمئن باشیم دشمن خیرمان را نمیخواهد و سخنی که همسو با سخنان دشمن قسمخوردهی ماست، به نفع ما نخواهد بود...