سلام. لطفاً تا انتها بخوانید!
خدا به ابراهیم در خواب چنین الهام میکند که باید فرزندش را قربانی کند.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ؛1
چون با پدر به جایی رسیدند که باید به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم، در خواب دیدهام که تو را ذبح میکنم. بنگر که چه میاندیشی. گفت: ای پدر، به هر چه مأمور شدهای عمل کن، که اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت.
دربارهی اینکه این ذبیح اسماعیل2 است یا اسحاق3 روایات گوناگون است. این دو گونه روایات متعارضاند و در مقام تعارض بین روایات، ترجیح با روایاتی است که موافق ظاهر قرآن4 است. در نتیجه، روایات دال بر ذبح اسماعیل برخوردار از اعتبارند و روایات ذبح اسحاق، از مدار حجیت خارجاند و علم آن روایات به صاحبان روایت (اهل بیت) واگذار میشود. بنا بر احادیث متواتر، ذبح در منطقهی مکه روی داده است.5 فرزندی که در مکه بوده، اسماعیلعلیهالسلام است.6 اسحاقعلیهالسلام در منطقهی فلسطین میزیست.7
سیر امامت در نسل ابراهیم، از اسماعیل ادامه خواهد یافت. و اکنون این اسماعیل به امر خدا باید ذبح شود. شرط وصول ابراهیمعلیهالسلام به امامت، این ذبح بود. خداوند برای امکان تداوم نسل امامت، به جای این ذبیح که شرط امامت است، یک فدیه گذاشت.
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ. وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ. وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ. وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ؛8
چون هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی افکند، ما ندایش دادیم: ای ابراهیم، خوابت را به حقیقت پیوستی. و ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. این آزمایشی آشکار بود. و او را به ذبحی بزرگ باز خریدیم. و نام نیک او را در نسلهای بعد باقی گذاشتیم.
ابراهیم از آزمایش بزرگ خداوند سربلند بیرون آمد و خداوند به جای ذبح اسماعیل، ذبیح دیگری برای او فرستاد. در هیچ جای قرآن نیامده است که این ذبح عظیم یک گوسفند بوده است. مقام اسماعیلعلیهالسلام بسیار بلند است. اسماعیلعلیهالسلام در برابر آن ذبح عظیم، صغیر است. پس باید بررسی کنیم که آن ذبح عظیم کیست؟ مطابق روایات، قوچی آمده و حضرت آن را ذبح کرده است،9 اما اینکه مراد از ذبح عظیم، آن قوچ بوده باشد، این به سختی پذیرفتنی است. این ذبح عظیم، ذبحی است که استمرار امامت را در دو جریان ممکن ساخت:
1) در جریان فیزیک و نسل: اگر اسماعیل آنجا کشته میشد، دیگر نسل پیامبراسلامصلیاللهعلیهوآلهوسلم و علی بن ابیطالبعلیهالسلام نمیآمد. پس آن ذبح که به جای اسماعیلعلیهالسلام گذاشتند، باعث شد که او بماند تا آنها بیایند؛
2) در جریان بقا و استمرار دین و دینداری: امامت در زمان امام حسینعلیهالسلام به مرحلهی پرخطری رسیده بود. اگر شهادت امام حسینعلیهالسلام نبود، جریان دینداری و امامت از بین رفته بود. حادثهی عاشورا اسلام را زنده نگه داشت. این ذبح عظیم هم تداوم نسل، و هم استمرار در نسل امامت را ممکن کرد تا حکومت آخرالزمان آمادگی تشکیل یابد. بنابراین این ذبح عظیم، امام حسینعلیهالسلام است.
در روایتی از امام رضاعلیهالسلام آمده است:
لما أمر الله ـ عز و جل ـ إبراهیم أن یذبح مکان ابنه إسماعیل الکبش الذی أنزله علیه تمنی إبراهیم أن یکون قد ذبح ابنه إسماعیل بیده و أنه لم یؤمر بذبح الکبش مکانه لیرجع إلی قلبه ما یرجع إلی قلب الوالد الذی یذبح أعز ولده علیه بیده فیستحق بذلک أرفع درجات أهل الثواب علی المصائب فأوحی الله ـ عز و جل ـ إلیه یا إبراهیم من أحب خلقی إلیک فقال یا رب ما خلقت خلقا هو أحب إلی من حبیبک محمد فأوحی الله إلیه أ فهو أحب إلیک أم نفسک قال بل هو أحب إلی من نفسی قال فولده أحب إلیک أم ولدک قال بل ولده قال فذبح ولده ظلما علی أیدی أعدائه أوجع لقلبک أو ذبح ولدک بیدک فی طاعتی قال یا رب بل ذبحه علی أیدی أعدائه أوجع لقلبی قال یا إبراهیم فإن طائفة تزعم أنها من أمة محمد ستقتل الحسین ابنه من بعده ظلما و عدوانا کما یذبح الکبش و یستوجبون بذلک سخطی فجزع إبراهیم لذلک و توجع قلبه و أقبل یبکی فأوحی الله عز و جل یا إبراهیم قد فدیت جزعک علی ابنک إسماعیل لو ذبحته بیدک بجزعک علی الحسین و قتله و أوجبت لک أرفع درجات أهل الثواب علی المصائب و ذلک قول الله عز و جل وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ؛10
هنگامی که ابراهیمعلیهالسلام از آزمایش قربانی سربلند بیرون آمد، خداوند به او امر کرد: که به جای فرزندش اسماعیل، قوچی را که بر او فرود آمده بود، ذبح کند. ابراهیم آرزو داشت فرزندش را با دستان خود ذبح میکرد و مأمور به ذبح قوچ به جای او نمیشد. تا بر دل او همان حالتی وارد شود که بر دل پدرِ فرزندِ عزیز از دست داده وارد میشود و در نتیجه استحقاق بالاترین درجات ثواب صبر بر مصایب را بیابد. پس در این هنگام، خداوند ـ عزّ و جل ـ به او وحی کرد: ای ابراهیم، کدام یک از مخلوقات من نزد تو عزیزتر است. او پاسخ داد: ای خدای من، حبیب تو محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم محبوبترین است. خداوند به او وحی کرد: آیا او نزد تو محبوبتر است یا خودت؟ گفت: او محبوبتر است. خداوند پرسید: آیا فرزند او نزد تو محبوبتر است یا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. خداوند فرمود: آیا ذبح ظالمانهی فرزند او به دست دشمنانش در قلب تو دردناکتر است یا ذبح فرزندت به دست خودت برای اطاعتِ من؟ گفت: ذبح او به دست دشمنانش در قلبم دردناکتر است. خداوند فرمود: گروهی که گمان دارند از امت محمدند، فرزندش، حسین را پس از او ظالمانه خواهند کشت؛ همان گونه که قوچ را سر میبرند؛ پس به سبب این کارشان مستوجب غضب من خواهند شد. در این هنگام ابراهیم شیون سر داد و قلبش به درد آمد و گریست. خداوند فرمود: ای ابراهیم، من این شیون تو را پذیرفتم و واجب دانستم بر خود که تو را با بالاترین درجات اهل صبر بر مصیبتها برسانم. پس این معنای قول خداوند است که: «او را به ذبحی بزرگ باز خریدیم».
اینکه برخی گفتهاند گوسفند چون بسیار بزرگ بوده، ذبح عظیم نامیده شده است!11 این پذیرفتنی نیست.
اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا.12
خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید.13
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سورهی مبارکهی صافات، آیه 102.
2. تفسیر برهان، ج5، ص30 و 35؛ نورالثقلین، ج4، ص420 ـ 422 و 430؛ روض الجنان و روح الجنان، ج16، ص215؛ تفسیر قمی، ج2، ص226؛ تفسیر صافی، ج4، ص276.
3. نورالثقلین، ج4، ص422؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج11، ص172.
4. سورهی مبارکهی صافات، آیات 101 ـ 113.
5. البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص30؛ نورالثقلین، ج4، ص420؛ معانی الأخبار، ص391؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج11، ص172.
6. نقل است که عمر بن عبدالعزیز یکی از عالمان یهود را خواست و از او درباره ذبیح پرسید. او گفت: عالمان اهل کتاب میدانند که ذبیح اسماعیل است و از روی حسد انکار میکنند؛ زیرا اسحاق جد آنان، و اسماعیل جد عرب است و میخواهند این فضیلت برای جد ایشان باشد، نه شما. مجمعالبیان، ج4، ص453؛ تاریخ طبری، ج1، ص162؛ الأنسالجلیل، ج1، ص40. و نیز ر.ک: مجمع البیان، ج 21، ص 28؛ روض الجنان و روح الجنان، ج16، ص211 و 213.
7. روض الجنان و روح الجنان، ج16، ص209؛ ر.ک: معانیالأخبار، ص391؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص30؛ الکاشف، ج6، ص351.
8. سورهی مبارکهی صافات، آیات 103 ـ 108.
9. کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج11، ص172؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص30 و 32.
10. الخصال، ص57؛ بحارالانوار، ج12، ص125؛ البرهان فی القرآن، ج5، ص30؛ نورالثقلین، ج4، ص429؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج11، ص17.
11. روض الجنان و روح الجنان، ج16، ص218؛ مجمع البیان، ج12، ص30؛ منهج الصادقین، ج8، ص9؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص519؛ تفسیر صافی، ج4، ص275.
12. سورهی مبارکهی نساء، آیه 125.
13. تبار انحراف، چاپ1، 1383، ص80.
سلام؛
محرّم نزدیک است؛
باز هم بر طبل عهدشکنیمان خواهیم کوفت تا یادمان بیاید «کُلّ یَوم عاشورا»؛
تا باور کنیم هنوز آمادهی ظهور نیستیم؛
هنوز برای «همت مضاعف» مولایمان تره هم خُرد نکردهایم؛
سیدعلی همان «مسلِم» زمان است که اعتبار نامههای چاه جمکرانمان را میسنجد!
وای بر ما اگر ناامیدش کنیم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن:
1) اکنون زیباتر لمس میکنم معنای توصیهی رهبر عزیزم را به جهاد علمی! به راستی این روزها سنگر علم بوی شهادت میدهد.
2) بالاخره قطر توانست میزبانی جام جهانی فوتبال 2022 را به چنگ آورد. نه آنقدر تنگنظر هستم که ناله و نفرین کنم چرا یک کشور عربی فسقلی برای ما ابرو بالا انداخته و نه آنقدر مغرور که بگویم لابد از صدقهسری ملکهی ایرانیالاصلشان توانستهاند به جایی برسند! حرف اصلی من دید بلندی است که از آن محرومیم! قطر این بازی را در میدان تبلیغات پیروز شد. چیزی که ما به کلی از آن غافلیم! میگویید نه؟ سندش محرّم همین امسال! شیعهسازی پیشکش؛ بشمارید چند نفر را با ولایت آشتی میدهیم! خاک اول بر سر خودم!
سلام؛
مدتی بود که نمیتونستم مطلب بنویسم (لطفاً نپرسید چرا. به هزار و یک دلیل ناگفتنی! :دی!). امّا اتفاقاتی که اطرافم میافتاد آتش به جانم میزد و این آخری اتفاقی افتاد که هر چه صبر کردم دیدم بخاری از جایی برنخاست! (یا اگرم بوده کم بوده و غیرقابل رؤیت!). این بود که دست به قلم شدم. (حالا انگار کی دست به قلم شده! به این میگن خودجوگیری حاد!)
حرف اصلی من اینه که به دست بهانهجویان بهانه ندیم که بتونن برای اثبات خودباختگی ما دست به تحریف حقیقت بزنن و بعدش مجبور بشیم برای جبران مافات هزینه کنیم!
1. عربها از حضرت عباس علیهالسلام خیلی حساب میبرن. اینو میتونین از کربلاییهای توی فامیل بپرسین! هر چی میخواین به این بزرگمرد تاریخ ابراز ارادت کنین تا چشم حسود از کاسه در بیاد، ولی تو رو خدا پشت ماشینهاتون ننویسین «یا ابوالفضل»! مضحکهی عربها میشیم. درستش «یا اباالفضل» است. وقتی میگیم «یا ابوالفضل» درست مثل «ادارهی شعر و ادب و ترَب همایونی» میشه!!!
2. در زبان عربی، اسامی مشترک بین انسان و خداوند متعال، فقط اگر برای ذات اقدس الهی به کار بره «أل» معرفه میگیره. مثلاً واژهی «کریم» چون هم از صفات خداوند جلیله و هم از اسامی انسانه، اگه بگیم «الکریم» حتماً منظورمان خداونده. به همین دلیله که توی نقل روایات عبارت «قال الحسین علیهالسلام» رو میبینید (چون «حسین» نام خداوند نیست) ولی عبارت «قال العلی علیهالسلام» رو نمیبینید و به صورت «قال علی علیهالسلام» مشاهده میکنید! وهابیهای از خدا بیخبر در راستای دروغهای شاخداری که به شیعیان میبندن، ما رو نعوذ بالله «علیپرست» میخونن و معتقدن ما امام علی علیهالسلام رو همرتبه و همشأن خداوند متعال میدونیم!!! به همین خاطر معتقدن که منظور ما از به کار بردن واژهی «العلی» در عبارت «صدق الله العلی العظیم» امیرالمؤمنینه و اضافه کردن «أل» به نام مبارک ایشون رو جایز میدونیم! اینا رو گفتم که بگم متأسفانه چند وقت پیش که از اتوبان تهران-کرج رد میشدم دیدم یه مسجد بزرگ و زیبا کنار اتوبان ساختن و کنارش هم بوستان زیبایی طراحی کردن، ولی متأسفانه به صورت برجسته و بسیار بزرگ روی مسجد نوشتن «مسجد العلی علیهالسلام»!!! از ماست که بر ماست! زهی تأسف. زهی جهل. زهی بیسوادی...
3. قزوین در قدیم برای خودش آوازهای داشته. عربها دریاچهی خزر (دریای مازندران) رو با نام «بحر القزوین» میشناسن و انگلیسیزبانها هم به خاطر محرومیت از آوای «ق» به اون «دریای کاسپین» (= دریای قزوین) میگن. اون وقت خود ما بهش میگیم «دریای خزر»! خزرها قومی یهودی و غارتگر در شمال غربی این دریاچه بودن! از ماست که بر ماست! حالا هی بریم برای گرفتن حق و حقوقمون از بزرگترین دریاچهی جهان اجلاس بذاریم!
4. اون چیزی که حسابی منو به هم ریخت و مجبورم کرد این پست رو بنویسم (چون یه خورده به تخصصم که تبلیغاته مربوط میشه روی چنین مواردی حرص بیشتری میخورم!) تبلیغ بسیار مشمئزکنندهای بود که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد ولی متأسفانه موج مخالفتی با آن شکل نگرفت!
همهی مردم در سالن اجتماعات جمع شدهاند و مشتاقانه منتظرند تا نانسی را بر روی سن زیارت کنند! نانسی در حضور خیل خبرنگاران و عکاسان وارد ایران میشود. پردهها کنار میرود و در مقابل تشویق انبوه تماشاگران مشتاق، دستمال کاغذی نانسی با شعار «نانسی به ایران آمد» رونمایی میشود! کنایهای وقیحانه از خودباختگی ملت شریف ایران در برابر یک رقاصهی بدکارهی عرب. باورم نمیشود که سهواً مجوز اکران گرفته باشد. به راستی ضرر اکران چنین تبلیغی از ضرر پخش آرم سمند و پژو در سریالهای سیما کمتر است؟؟؟
پ.ن.: اعیاد مبارک.